رسول خدا (ص) لذت خود از نماز را اين گونه توصيف مي‌فرمايند:

«جعل الله جل ثناؤه قرة عيني في الصلاة، و حبّب إلي الصلاة كما حبّب إلي الجائع الطعام، و إلي الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أكل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روي، و أنا لا أشبع من الصلاة؛ خداوند (جل ثناؤه) نور ديده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانيد، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه. (با اين تفاوت كه) گرسنه هر گاه غذا بخورد سير مي‌شود و تشنه هر گاه آب بنوشد سيراب مي‌شود، اما من از نماز سير نمي‌شوم.»

«از كلمه «ما» بگذريد، آن جا كه در كارها كلمه «من» و «ما» حكومت مي‌كند شرك است، فقط يك ضمير حاكم است آن هم ضمير «هو» و اگر از آن ضمير بگذريد ضماير ديگر شرك است.»

يكي از شاگردان شيخ، كه حدود سي سال با او بوده مي‌گويد: خدا شاهد است كه من مي‌ديدم در نماز، مثل يك عاشق در مقابل معشوقش ايستاده، محو جمال اوست.


2- ادب

مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفريدگار متعال، يكي از مسايلي است كه اسلام به آن اهميت بسياري داده است.

امام سجاد عليه‌السلام در اين باره مي‌فرمايد: «و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلي الله عز و جل، و أنك فيها قائم بين يدي الله عز و جل فإذا علمت ذلك قمت مقام الذليل الحقير، الراغب الراهب، الراجي الخائف، المستكين المتضرع، و المعظم لمن كان بين يديه بالسكون و الوقار، و تقبل عليها بقلبك و تقيمها بحدودها و حقوقها.

حق نماز اين است كه بداني نماز، وارد شدن بر خداي عز و جل است و تو با نماز در پيشگاه خداوند عز و جل ايستاده‌اي، پس چون اين را دانستي، بايد همچون بنده‌اي ذليل و حقير، راغب و راهب و اميدوار و بيمناك و بينوا و زاري كننده باشي و به احترام كسي كه در مقابلش ايستاده‌اي با آرامش و وقار بايستي و با دل به نماز رو كني و آن را با رعايت شرايط و حقوقش، به جاي آوري.»

جناب شيخ درباره ادب حضور مي‌گويد: «شيطان هميشه مي‌آيد سراغ انسان، يادت باشد كه توجه خود را از خدا قطع نكن، در نماز مؤدب باش. در نماز بايد همانند هنگامي كه در برابر شخصيت بزرگي خبردار ايستاده‌اي باشي، به گونه‌اي كه اگر سوزن هم به تو بزنند تكان نخوري!»

اين سخن را شيخ به فرزندش در پاسخ به اين سؤال كه: شما موقعي كه نماز مي‌خوانيد لبخند مي‌زنيد، گفته است. فرزند رجبعلي خياط مي‌گويد: من حدس مي‌زنم كه لبخند ايشان به شيطان است، كه با لبخند به او مي‌گويد: زورت نمي‌رسد!

شيخ معتقد بود كه هر حركتي خلاف ادب در محضر آفريدگار، معلول وسوسه شيطان است و مي‌گفت: «شيطان را ديدم بر جايي كه انسان در نماز، مي‌خاراند، بوسه مي‌زند!!»

امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: «فضل الوقت الأول علي الآخر كفضل الاخرة علي الدنيا؛ فضيلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضيلت آخرت است بر دنيا.»


3- حضور قلب

باطن نماز، ياد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالي است، و از اين رو پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد: «لا يقبل الله صلاة عبد لا يحضر قلبه مع بدنه؛ خداوند نماز بنده‌اي را كه دلش با بدنش حضور ندارد، نمي‌پذيرد.»

جناب شيخ با توجه به اين نكته، سعي مي‌كرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب كند. نماز او نمونه يك نماز با حضور قلب بود.

همچنين حميد فرزام يكي از شاگردان «رجبعلي خياط» در اين باره مي‌گويد: نمازشان خيلي با طمأنينه و با آداب بود و گاهي كه دير مي‌رسيدم و قيافه ايشان را در نماز مي‌ديدم انگار لرزه‌اي بر اندامشان مستولي، قيافه نوراني، رنگ پريده و غرق در ذكري بودند كه مي‌گفتند؛ حواس‌شان كاملاً جمع نماز بود و سرشان پايين، استنباطم اين است كه جناب شيخ هيچ شكي، حتي به اندازة سر سوزن در دلش نبود.

يكي ديگر از شاگردان شيخ مي‌گويد: گاهي به من مي‌گفت: «فلاني! مي‌داني در ركوع و سجود چه مي‌گويي؟ در تشهد كه مي‌گويي: «اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شريك له»، آيا راست مي‌گويي؟ آيا هواي نفس نداري؟! آيا به غير خدا توجهي نداري؟!»


4- مواظبت برنماز اول وقت

در احاديث اسلامي بر نماز گزاردن در اول وقت تأكيد فراواني شده است، امام صادق (ع) مي‌فرمايند: «فضل الوقت الأول علي الآخر كفضل الاخرة علي الدنيا؛ فضيلت اول وقت (نماز) بر آخر وقت، همچون فضيلت آخرت است بر دنيا.»

رجبعلي خياط مقيد بود كه نمازهاي پنجگانه را در اول وقت مي‌خواند و ديگران را نيز بدان توصيه مي‌فرمود.


*خشم، آفت نماز

از شيخ رجبعلي خياط نقل شده ‌است كه: «شبي حوالي غروب از نزديك مسجدي در اوايل خيابان سيروس تهران عبور مي‌كردم - براي درك فضيلت نماز اول وقت- وارد شبستان مسجد شدم ديدم شخصي مشغول اقامه نماز است و هاله‌اي از نور اطراف سر او را گرفته، پيش خود فكر كردم كه بعد از نماز با او مأنوس شوم ببينم چه خصوصياتي دارد كه چنين حالتي در نماز براي او پديدار است.

پس از پايان نماز همراه او از مسجد خارج شدم نزديك در مسجد، وي با خادم مسجد بگو مگويي پيدا كرد و به او پرخاش كرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانيت ديدم آن هاله نور از روي سرش محو شد!»

منبع: كتاب كيمياي محبت،‌ حجت‌الاسلام محمدي ري شهري،‌با تصرف